نویسنده:امیلیا آریامنش
ژانر:خنده دار.درام.عاشقانه
خلاصه:
در مورد دختری هست به اسم آریانا که یه زندگی خوبی رو داشته و چون عاشق هیجان بوده وارد یه باند خلافکار میشه..
آریانا دختری زرنگ خوشگل و دیونه زبون دراز بوده..منظورم از دیونه وااقعااا دیونستاا..
آریانا همراه آراد که یه پسر خوشگذرون و بیخیال بوده وارد یه بازی میشن..
که کل زندگیشون رو تغییر میده..
میخوای بدونی چه بازی پس خودت بخون تا بفهمی..
مقدمه:
دل می کنی کی از اون سکوت لعنتی
پیش من میای تو یه جا یه روز یه ساعتی
می دونم این روزا تو شک بین عشق و عادتی
غرق می کنم خودم و تو موج موی تو
یه روزی عاشق تو میشینه رویه روی تو
تو این هوا یه روز میپیچه باز بوی تو
می دونم دلت می خواد دوباره پا بگیره عشقمون
ولی جدایی خط کشیده بینمون
زجر می کشیم هر دومون
می دونی چقدر عذاب سختیه عذاب بی کسی
چرا به هر چی حقته نمیرسی
این روزا بی کسی
دلواپسم مگه میشه از تو دست کشید
روی آسمون مگه میشه یه قفس کشید
نمیشه بعد تو, تو هوای رفتنت نفس کشید
زل می زنم به تموم یادگاریات
می پیچه تو اتاق هنوزم صدای خنده هات
با بوی عطر تو دوباره زنده میشه خاطرات
می دونم دلت می خواد دوباره پا بگیره عشقمون
ولی جدایی خط کشیده بینمون
زجر می کشیم هر دومون
می دونی چقدر عذاب سختیه عذاب بی کسی
چرا به هر چی حقته نمیرسی
این روزا بی کسی
آریانا:داداشت کدومه ؟؟
آراد:اونی که اون طرف داره میرقصه..
اونی که داره با یه دختر لباس سفید میرقصه آروینه داداش بزرگه من و آروین ۵سال بزرگ تره
آریانا:یا خدا مامانتون چه جوری بزرگتون کرده با این اختلاف سنی کمتون
آراد زبونکی در آورد:به تو چه
منم براش چشم غره رفتم تا حال کنه..