loading...
تاپ رمان
m.f بازدید : 233 پنجشنبه 24 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان محکومم به اعدام


ژانر رمان:اجتماعی
به نام خدای زیبایی ها…

سلام یه راست میرم سر اصل مطلب:

رمانی که شما خواننده ی اون هستید ، یه رمان متفاوت از نوع عشق و عاشقی و
سختی های زندگیه
حسای ضد نقیض یه زن در شرایط مختلفش…
حسایی که یه زمانی از گذشته رو در بر گرفته و حالا توی زندگی الانش
در حال دست و پنچه با اون

شروع داستان من اینجاست…
از این دفتر که قراره از امروز زندگی جدیدمو به بقیه نشون بده…
منم…
رسوای عالم
ریزو کوچیک دیگه برام معنا نداره
گذشتمو به فراموشی سپردم
تکراری هم روی گذشتم ندارم
از هیچی نمیترسم
ترس بی معنا شده برام
ولی بقیه

-ازت میخوام این دفعه رو خودت به عهده بگیری.
-چی هست حالا؟
-یکی از افراد خواسته زیر اب بزنه، الانم دررفته.میخوامپیداش کنی.
-و بعدش؟
-محوش کنی.
ابروهام رفت بالا. کمتر مواقعی میشه که ارش بهم همچین درخواستی بده. معمولا وقتی خیلی ماموریت حساس میشه ازم میخواد همکاری کنم ولی…
-باز چیکار کردی؟
-اون مامور پلیس بوده!
چشام گرد شدن .ینی نفوذی داشتیم….ولی من یه پلیسو ؟میگم چرا ازم کمک میخواد گند زده از من میخواد جمعش کنم.
-به من مربوط نمیشه.
-آبیش!
-فکرشم نکن.
-اگه هزینشم بدم چی؟
-هه نکنه میخوای محموله ی دخترا رو بهم بدی؟
-پووووف واقعا خیلی فرصت طلبی. باشه بهت میدمشون ولی نصف …
حرفشو قط کردم:
-نه نهایتش هفتاد سی.
-قبوله.
-خب کی برم دنبالش؟
-هرچی زود تر بهتر.
پوزخندی زدمو از جام بلند شدم.
-تا بعد.آهنگ که تموم شد جلوی ویلام ترمزکردم.یهسالی میشه از بابام

جداشدم.درواقع باید بگم بابام یهپلیسه.ولیمن یه قاچاق چیم.
تحت تقیبم ولی کسی نمیدونه من دختر سرگرد آریا جهان فرد هستم.
وقتی ۲۰ سالم بود با یه پسری آشنا شدم که منو وارد اینکار کرد .
منم دیگه توش غرق شدم راه نجاتی هم ندارم.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 159
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 24
  • بازدید امروز : 76
  • باردید دیروز : 470
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 1,997
  • بازدید ماه : 3,372
  • بازدید سال : 17,678
  • بازدید کلی : 268,739