نوشته saharparichehr
خلاصه: داستان زندگی چند زن و مشکلات به وجود آمده از ازدواج آنها. ازدواج هایی که عادی نبوده و زندگی رو برای زنهای داستان سخت کرده.
حالا باید این زنها گلیم خودشون رو از آب بکشند بیرون که بعضی هاشون تنهان و بعضی هاشون هم شاید کسی رو داشته باشند اما….پایان خوش
پ.ن: برداشتی آزاد از زندگی واقعی چند زن…
مقدمه:
ما را لکه ی ننگ می خوانند.
ما را بلای خانمان سوز و مدرس شیطان می خوانند.
ما به انتظار طلوع آفتاب مرگ نشسته ایم اما…
چه کنیم؟
که ما را مردگان نیز پذیرای بزم خویش نمی شوند…
ما نان مان به خون جگر آغشته و خواب مان کابوس بی سرپناهی فرداست.
ما عروسیمان سوگ بود و سوگمان عروسی.
ما را کسی شامل لطف نکرد تا بالای سرمان قند بسابد..
ما را پی چیدن گل و گلاب نفرستادند.
ما بله گفتیم و کسی زیر لفظی پیشکشمان نکرد.
ما با لباس سفید نرفتیم که با کفن سفید بازگردیم..
ما مرگ را به انتظار نشسته ایم…
باشد که رویای سفیدمان به حقیقت بپیوندد.
تعداد صفحات:1129صفحه پرنیان،302صفحه پی دی اف