loading...
تاپ رمان
m.f بازدید : 281 پنجشنبه 07 مرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان آقای باقری به خانه برنمی گردد

 نوشته طاهره.الف و sourire

 از زیان نویسنده رمان:

این رمان ویژگی های قلمِ ما رو داره … آروم ، لطیف و کمی طنز … فانتزی هست … طولانی نیست … اتفاقاتِ پر هیجان و سکته آور توش نیست اما اتفاقاتِ با نمک هست:)
بگم که منظورم از فانتزی یه رمانِ کل کلیِ بین دو تا دختر و پسر نیست:| عشق داریم توی این رمان که زیاد با هم حرف و بحث دارن ولی …

خلاصه:
زندگی مثلِ کشِ تمبان پسرعمه زاست؛ نمی فهمی کِی و چگونه در می رود! فقط به خود می آیی و می بینی که خاک بر سر شده ای!!
آقای باقری هم مدتیست که فکر می کند خاک بر سر شده، اما…پایان خوش

 

 

قسمتی از داستان:

کف پایش را روی کناره ی حوض گذاشت و مسحِ آخر را هم کشید. سبیل هایش را با تَریِ دستانش مرتب کرد و رو به آسمان زمزمه کرد:
– هعی خدا! مَصَبِتو شکر!
کفش هایی که پاشنه هایشان را خوابانده بود وبه قولِ صبورا، دمپایی حیاطی را به پا کرد و لخ لخ کنان از پله های حیاط بالا رفت.
“یا الله” گویان واردِ خانه شد و با شنیدنِ صدای جیغِ صنم، که موهایش به اسارتِ دستانِ صبا درآمده بودند، پلک هایش را به هم فشرد و به سمتِ آشپزخانه حرکت کرد. در کنار دیوار ایستاد و به حرکات سوره خانوم زل زد:
– سوره خانم! یه خرده همت می کردی الان این بچه هامون جای ونگ زدن، داشتن یاد می گرفتن چه طو وایستن وردستِ باباشون

سوره خانم، خسته از بحثِ تکراری، نفسِ عمیقی کشید و دسته ای دیگر از سبزی ها را برداشت:
– الحمدلله سه تا دختر داریم، سالم و سلامت … پیر و کور که شدیم همینان که میان میگن مامان آبت بدم؟! بابا نونت بدم؟! پسر بزرگ کنم بفرستمش خونه ی دیگه …


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 159
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 39
  • بازدید امروز : 85
  • باردید دیروز : 207
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 85
  • بازدید ماه : 3,588
  • بازدید سال : 17,894
  • بازدید کلی : 268,955