loading...
تاپ رمان
m.f بازدید : 1053 پنجشنبه 14 مرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان عسلی نگاهت

نوشته fatememosavi

خلاصه داستان:درباره ی یه دختر خانم خوشگلو شوخو شیطونه که یه گذشته داره.مثل همه اما با این تفاوت که گذشتش برخلاف روحیاتو اسمش به تلخی میزنه.ولی عسل که همون دخترخانم باشه تقریبا هیچی ازون گذشته نمیدونه!حالا عسل با یه پسری اشنا میشه که یه جورایی از طریق اون اتفقای جالبی براش میفته مثلا گذشتشو کشف میکنه و………پایان خوش
امیدوارم خوشتون بیاد

 

 

قسمتی از داستان:

وای داداشی جونم کجایی؟ دارم میمیرم از نگرانی .الان 1روزه نه خونه اومده نه زنگ زده.از صبح نشستم منتظر این بی ملاحظه ی خل و چل.اخر یه روز منو دق میده با این کاراش…صدای زنگ افکارمو به هم ریخت .با عجله و هول به سمت ایفون رفتم .از بس استرس داشتم وقتی ایفونو برداشتم
گفتم:الو؟ نیاوش:الو چیه دختر درو باز کن !
درو زدم و دوییدم سمت در تا اومد پریدم بقلشو گفتم وای نیاوش جونم کجا بودی یه روزه؟
وااه بچه خیر سرتت ۲۳سالته ها این اداها دیگه چیه؟
من:خب داداشمی باید نگران بشم دیگه! با این حرفم قیافه ی نیاوش باز شد و یه شادی خاصی تو چهرش نمایان شد. نمیدونم چرا هر وقت بهش میگم داداش اینجوری میشه؟ من سر از کار این بشر در نمیارم.! یه لبخند شاد زدو گفت :ببخش اگه نگرانت کردم.
من:نه باو!کجا بودی این یه روزو؟
نیاوش:بیشتر کار کردم شبم خونه ی دوستم بودم.
من:چی کار میکردی؟ نیاوش:کار دیگه.
من:اها . بدو لباساتو عوض کن که شام حاضره .
نیاوش:شام چی داریم؟ من:قرمه سبزی.

تعداد صفحات:575صفحه پرنیان،122صفحه پی دی اف

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 159
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 56
  • بازدید امروز : 29
  • باردید دیروز : 107
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 13
  • بازدید هفته : 317
  • بازدید ماه : 1,692
  • بازدید سال : 15,998
  • بازدید کلی : 267,059