نوشته نارینه
خلاصه : مرجان در کودکی به خاطر فوت پدر مدتی را درجنوب کنار عمویش زندگی میکند وبا پسر همسایه آشنا ودلبستگی ایجاد مشود وحال با گذشت زمان آنها دوباره با هم روبرو می شوند حال اینکه هردو باتغیرات فراوانی روبرویند .بیماری مرجان ودلمغشولی پسر همسایه و ورود انسانهای جدید آیا همه چیز عشق است. وسرنوشتشان در رویا واقعیت چه می شود .این داستان برداشتی آزاد از زندگی واقعی نزدیکترین کسم است…پایان خوش-این یک داستان کوتاه است-