نویسنده: pariya
ژانر:عاشقانه،اجتماعی
خلاصه:
من ازتبارم خستگی ام و تو از تبار غرور های بیجا به راستی اینجا چه عشق بی دادمیکنه؟!
قرار بود هردویمان پروانه شیم ولی …چه شدپس؟!
یوتاب فرهمند و آرتام زندی هردو از دو جهت مختلف از دو نقطه مختلف بهم میرسن سعی میکنن این نقطه مشترکی که بهش رسیدن را قطع کنن ولی یه تصادف ناخواسته یه اشتباه یه شایعه بیجا یه دوست گمشده،یک لجبازی بچگانه همه ی اینها دست به دست هم میدن تا عوض کنن دو سرنوشت رو و باعث میشه سرنوشت این دو بهم گره بخوره…که خوندنش خالی از لطف نیست