نوشته نگین گلی
خلاصه ی داستان بر میگرده به دختری که اسمش آینازه ،آیناز انگشتر گرون قیمت مامانشو تویه مهمونی گم میکنه اون برای پیدا کردنش تمام تلاشش و میکنه اما تلاشش بی فایدست ،اون انگشتر دست پسریه که قراره سرنوشت اینازو رقم بزنه به کمک این انگشتر………………
مقدمه:گاهی بد شانسی بد نیست…………………………..گاهی گریه برای چیزی بد نیست……………….گاهی بیخیالی خوشبختی میاره………………..گاهی دیوانه بودن خوبه………………….گاهی تنها بودن خوبه…………………..گاهی داشتن عشق انگشتری بد نیست
یه تا کسی گرفتم و رفتم به ادرسی اس زده بود ادرسش میشد نزدیکای بام ،ههه هه هه من میدونم اینا چرا رفتن اینجا رو کردن پاتوق، هی دود هوا کنن (قلیون بکشن)والا به خدا ……….این دودایی که تو اسمون تهرانه دود کارخونه ها نیس دود قلیون اینایی که میرن بام قلیون میکشن،خجالتم خوب چیزیه
تعداد صفحات: 112 ، 451 صفحه پرنیان